اجرای اشعار ناقوسیه
آخوند ملا حسینقلی همدانی در یکی از سفرهای خود، با جمعی از شاگردان به عتبات عالیات میرفت.
در بین راه، به قهوه خانهای رسیدند که جمعی از اهل هوی و هوس در آن جا میخواندند و پایکوبی میکردند.
آخوند به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند.
بعضی از شاگردان گفتند: اینها به نهی از منکر توجه نخواهند کرد.
فرمود: من خودم میروم. وقتی که نزدیک شد، به رئیسشان گفت: اجازه میفرمایید من هم بخوانم، شما بنوازید؟ رئیس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟ فرمود: بلی. گفت: بخوان.
آخوند شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ کرد.
لا اله الا الله / حقا حقا صدقا صدقا
ان الدنیا قد غرتنا / واشتغلتنا و استهوتنا
یابن الدنیا مهلا مهلا / یابن الدنیا دقا دقا ...
آن جمع سرمست از لذتهای زودگذر دنیوی، وقتی این اشعار را از زبان کیمیا اثر آن عارف هدایتگر شنیدند به گریه در آمده و به دست ایشان توبه کردند.
یکی از شاگردان میگوید: وقتی که ما از آن جا دور میشدیم، هنوز صدای گریه آنها به گوش میرسید.
این رساله ترجمه و تقطیع عروضی اشعاری است از حضرت امیر(ع) ، در ابتدای رساله آمده است: <بدانکه عروضیان این بحر را از ناقوس استنباط کرده بحر ناقوس نامیده اند هر مصرعی چهار فعلن است بسکون عین و این بحر مثمن ... و تقطیعش چنین است...>. داستان و شرح اشعار چنین است :
حارث اعور مى گوید: به همراه حضرت على ""علیه السلام"" حرکت مى کردم تا در حیره در کنار فرات به دیر نصارى برخوردیم و از آن دیر صداى ناقوس بلند بود. حضرت فرمود: اى حارث آیا مى دانى که ناقوس چه مى گوید؟ عرض کردم خدا و رسولش صلى الله علیه و آله و سلم و ابن عم رسولش صلى الله علیه و آله و سلم داناترند. فرمود:
ناقوس مثل دنیا و خرابى آن را مى سراید.
سپس از زبان ناقوس حضرت این اشعار را خواند
: [ این اشعار به اشعار ناقوسیه نامگذارى شده است]:
لااله الا الله٬... حقا حقا٬... صدقا صدقا٬...
معبودي به حق و شايسته پرستش جز خدا نيست. اين را بحق و راستي مي گويم .
ان الدنيا٬ قد غرتنا٬ وشغلتنا و استهوتنا
به راستي که دنيا ما را فريفت و ما را به خود سرگرم نمود و سرگشته و مدهوش گردانيد
يابن الدنيا٬ مهلا مهلا٬ يابن الدنيا٬ دقا دقا
اي فرزند دنيا آرام ، اي فرزند دنيا در کار خود دقيق شو ، دقيق
يابن الدنيا٬ جمعا جمعا٬ تفني الدنيا٬ قرنا قرنا
اي فرزند دنيا (کردار نيک ) گردآوري کن ، گردآوردني . دنيا سپري ميشود قرن به قرن
ما من يوم يمضي عنا الا اوهي رکنا منا
هيچ روزي از عمر ما نمي گذرد جراينکه پايه و رکني ازما را سست مي گرداند.
قد ضيعنا دارا تبقي و استوطنا دارا تفني
ماسراي باقي را ضايع نموديم وسراي فاني را وطن و جايگاه خويش ساختيم
لسنا ندري ما فرطنا فيها الا لو قد متنا
ما آنچه را که در آن کوتاهي نموده ايم درک نمی کنیم مگر روزي که مرگ سراغ ما بيايد.
حارث گوید: عرض کردم: اى امیرمؤ منان ""علیه السلام"" آیا نصارى تفسیر صداى ناقوس را اینگونه که فرمودید مى دانند؟ حضرت فرمود: اگر مى دانستند مسیح ""علیه السلام"" را به عنوان الله بر نمى گزیدند.
آخوند ملا حسینقلی همدانی در یکی از سفرهای خود، با جمعی از شاگردان به عتبات عالیات میرفت.
در بین راه، به قهوه خانهای رسیدند که جمعی از اهل هوی و هوس در آن جا میخواندند و پایکوبی میکردند.
آخوند به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند.
بعضی از شاگردان گفتند: اینها به نهی از منکر توجه نخواهند کرد.
فرمود: من خودم میروم. وقتی که نزدیک شد، به رئیسشان گفت: اجازه میفرمایید من هم بخوانم، شما بنوازید؟ رئیس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟ فرمود: بلی. گفت: بخوان.
آخوند شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ کرد.
لا اله الا الله / حقا حقا صدقا صدقا
ان الدنیا قد غرتنا / واشتغلتنا و استهوتنا
یابن الدنیا مهلا مهلا / یابن الدنیا دقا دقا ...
آن جمع سرمست از لذتهای زودگذر دنیوی، وقتی این اشعار را از زبان کیمیا اثر آن عارف هدایتگر شنیدند به گریه در آمده و به دست ایشان توبه کردند.
یکی از شاگردان میگوید: وقتی که ما از آن جا دور میشدیم، هنوز صدای گریه آنها به گوش میرسید.
این رساله ترجمه و تقطیع عروضی اشعاری است از حضرت امیر(ع) ، در ابتدای رساله آمده است: <بدانکه عروضیان این بحر را از ناقوس استنباط کرده بحر ناقوس نامیده اند هر مصرعی چهار فعلن است بسکون عین و این بحر مثمن ... و تقطیعش چنین است...>. داستان و شرح اشعار چنین است :
حارث اعور مى گوید: به همراه حضرت على ""علیه السلام"" حرکت مى کردم تا در حیره در کنار فرات به دیر نصارى برخوردیم و از آن دیر صداى ناقوس بلند بود. حضرت فرمود: اى حارث آیا مى دانى که ناقوس چه مى گوید؟ عرض کردم خدا و رسولش صلى الله علیه و آله و سلم و ابن عم رسولش صلى الله علیه و آله و سلم داناترند. فرمود:
ناقوس مثل دنیا و خرابى آن را مى سراید.
سپس از زبان ناقوس حضرت این اشعار را خواند
: [ این اشعار به اشعار ناقوسیه نامگذارى شده است]:
لااله الا الله٬... حقا حقا٬... صدقا صدقا٬...
معبودي به حق و شايسته پرستش جز خدا نيست. اين را بحق و راستي مي گويم .
ان الدنيا٬ قد غرتنا٬ وشغلتنا و استهوتنا
به راستي که دنيا ما را فريفت و ما را به خود سرگرم نمود و سرگشته و مدهوش گردانيد
يابن الدنيا٬ مهلا مهلا٬ يابن الدنيا٬ دقا دقا
اي فرزند دنيا آرام ، اي فرزند دنيا در کار خود دقيق شو ، دقيق
يابن الدنيا٬ جمعا جمعا٬ تفني الدنيا٬ قرنا قرنا
اي فرزند دنيا (کردار نيک ) گردآوري کن ، گردآوردني . دنيا سپري ميشود قرن به قرن
ما من يوم يمضي عنا الا اوهي رکنا منا
هيچ روزي از عمر ما نمي گذرد جراينکه پايه و رکني ازما را سست مي گرداند.
قد ضيعنا دارا تبقي و استوطنا دارا تفني
ماسراي باقي را ضايع نموديم وسراي فاني را وطن و جايگاه خويش ساختيم
لسنا ندري ما فرطنا فيها الا لو قد متنا
ما آنچه را که در آن کوتاهي نموده ايم درک نمی کنیم مگر روزي که مرگ سراغ ما بيايد.
حارث گوید: عرض کردم: اى امیرمؤ منان ""علیه السلام"" آیا نصارى تفسیر صداى ناقوس را اینگونه که فرمودید مى دانند؟ حضرت فرمود: اگر مى دانستند مسیح ""علیه السلام"" را به عنوان الله بر نمى گزیدند.