Quantcast
Channel: زینت هفت آسمان - تمام انجمن‌ها
Viewing all articles
Browse latest Browse all 744

۱۲ نكته پیرامون سیدالشهداء (ع) ـ علامه حسن زاده آملی

$
0
0
[تصویر: 0060-24.jpg]




۱ـ ماذا وجد من فقدك ؟
گويم : آن كه خدا دارد چرا بى نور است ؟ تعبير امام سيد الشهداء حسين بن امام على عليه السلام در دعاى عرفه چه قدر شيرين و دلنشين و شيوا است كه : ماذا وجد من فقدك و ماالذى فقد من وجدك ؟
آن كس كه تو را دارد جانا ز چه محروم است ؟
من كه نشدم محروم تا با تو بپيوستم
( منبع : تازيانه سلوك ـ ص ۴۱ )



۲ـ كى رفته اى ز دل كه تمنا كنم تو را؟!
به كلام كامل عرشى حضرت سيد الشهداء امام ابو عبدالله در دعاى شريف عرفه در بيان توحيد صمدى توجه بفرماييد كه كل الصيد فى جوف الفرا:
كيف يستدل عليك بما هو فى وجوده مفتقر اليك ؟ ايكون لغيرك من الظهور ما ليس لك حتى يكون هو المظهر نك ؟ متى غبت حتى تحتاج الى دليل يدل عليك ، و متى بعدت حتى تكون الاثار هى التى توصل اليك ؟ عميت عين لا تراك عليها رقيبا، و خسرت صفقه عبدلك تجعل له من حبك نصيبا... ؛
آيا غير تو را نصيبى از ظهور است كه تو از آن بى بهره باشى و آنگاه او تو را ظاهر سازد؟ كى غايب بوده اى كه محتاج به دليلى باشى تا بر تو دلالت كند، كى دور بوده اى كه آثار، ما را به وصلت برساند؟ كور است چشمى كه تو را مراقب خويش نبيند. زيانكار است بنده اى كه از عشقت بهره اى ندارد.
( منبع : در آسمان معرفت ـ ص ۳۵۱ )



۳ـ دعاى امام حسين (ع )
در آخر دعايى از امام حسين عليه السلام ، اين گونه آمده است : اساءلك بكل اسم سمين به نفسك ، او انزلته فى شى ء من كتبك ، او استاءثرت به فى علم الغيت عندك ؛ ( مى خوانيم تو را اى خدا! با نامهاى مخزونت ) تو را با هر اسمى كه خود را به آن ناميده اى ، يا در يكى از كتابهايت آورده اى و يا در علم غيبت نگهداشته اى ، مى خوانيم .
( منبع : لقاء الله ـ ص ۷۲ )



۴ـ عظمت خداى تعالى
كلام مبارك مولايمان ، سيدالشهداء، ابو عبدالله ، حسين بن على عليه السلام است كه در دعاى عرفه فرمود: چگونه با آنچه كه در وجودش محتاج توست ، بر (وجود) تو استدلال آوريم ؟! آيا جز تو را ظهورى است كه تو را نيست ، تا آن ، مظهر تو باشد؟!.
پس ، خداى تعالى بالاتر و والاتر از آن است كه ذاتش به واسطه خلقش ‍ شناخته شود، بلكه بايد گفت كه حقيقت غير او شناخته نشود جز به او.
( منبع : امامت ـ ص ۹۶ و ۹۷ )



۵ـ تفسير توحيد
صمد يعنى چه ؟ جناب ابن بابويه در توحيد از حضرت سيد الشهداء عليه السلام امام ابى عبدالله الحسين عليه السلام ، كه : انما يعرف القرآن من خوطب به ، در باب تفسير قل هو الله احد روايت كرده است كه :
الصود الذى لا جوف له ؛ صمد آن كسى است كه براى او جوف نيست . اجوف نيست ، جاى خالى ندارد، پر است .اگر يك خردل را، يك ذره را از حيطه وجودى او به در ببرى ، او را اجوف دانسته اى نه صمد.
(منبع : مجموعه مقالات ـ ص ۱۷۸)



۶ـ ولايت امر بديهى است !
اسلام يعنى شيعه ، شيعه يعنى اسلام ، قرآن يعنى على عليه السلام ، قرآن يعنى حسين عليه السلام ، قرآن يعنى بقيه الله عليه السلام ، قرآن ولايت ، ولايت يعنى قرآن و قرآن ناطق و قرآن كه كتاب الله است ، اينها هيچ گاه از هم جدا نمى شوند و هيچ عارفى ، هيچ حكيم الهى و هيچ فرد مسلم و اهل قرآن نمى تواند به برهان دو دو تا، چهار تا از ولايت روگردان باشد، به خصوص كه علماى اماميه اثنى عشريه در كنار سفره ولايت به مقامات رسيده و صاحب تصنيفات و تاءليفاتى مى باشند، ركن اعظم آنها ولايت است و بدون ولايت محال است كه انسان به جايى برسد.
(منبع : گفت و گو ـ ص ۲۰۳ )



۷ـ بهترين عبادات
در تحف العقول از امام حسين عليه السلام نقل است كه فرمود: گروهى خداى را براى شكر، عبادت كنند؛ اين عبادت آزادگان است و بهترين عبادتها.
( منابع : حكمتها ـ ص ۲۳۷ و لقاء الله ـ ص ۲۲۰ )



۸ـ مرثيه جابر بر ابى عبدالله (ع )
عماد الدين طبرى در بشارت المصطفى روايت كرده است كه : جابر بن عبدالله انصارى در زيارت امام ابى عبدالله الحسين عليه السلام در روز اربعين چنين گفت :
شهادت مى دهم كه تو فرزند بهترين پيامبران و پسر سيد مؤمنان ، و فرزند هم سوگند تقوى و سلاله هدايت و خامس اهل كسائى .
( منبع : فص حكمه عصمتيه ، حسن زاده آملى ـ ص ۵۴ )



۹ـ كوفيان بى وفا
فرزدق گاهى كه حضرت امام حسين عليه السلام قصد عراق را داشت و فرزدق اراده حجاز را، حضرت او را ديد و از او پرسيد: ماوراءك ؟
قال : على الخبير سقطت ، قلوب الناس معك و سيوفهم مع بنى اميه ، والامر ينزل من السماء .
فقال الحسين عليه السلام : صدقتنى . يعنى امام حسين عليه السلام از فرزدق پرسيد: چه خبر دارى (از پس تو چه خبر است ؟)
گفت : بر آگاه برخورد كرده اى ، دلهاى مردم با تو است و شمشيرهاى شان با بنى اميه ، و امر از آسمان فرود مى آيد.
امام عليه السلام فرمود: با من به راستى سخن گفتى .
( منبع : هزار و يك كلمه ـ ج ۱ ـ ص ۴۳۷ )



۱۰ـ شعر در مدح و رثاى اهل البيت (ع )
امام صادق عليه السلام فرموده است :
من قال فينا بيت شعر، بنى الله له بيتا فى الجنه ؛ ( مأخذ : سفينه البحار ، ماده بيت ، ج ۱، ط۱، ص ۱۱۶ ) كسى يك بيت شعر درباره ما بگويد، خداوند براى او بيتى در بهشت بنا مى كند.
و نيز آن امام به حق ناطق فرموده است : من انشد فى الحسين عليه السلام بيتا من شعر فبكى او تباكى فله الجنه ؛ ( مأخذ : سفينه البحار ، ماده بيت ج ۱، ط۱، ص ۱۱۶ ) كسى كه در ماتم سالار شهيدان امام حسين عليه السلام بيتى سرود، پس گريست ( اگر فعل بكى از تبكيه باشد، بدين معنى است كه ديگران را به گريستن برانگيخت )، و يا خود را به گريه زد، مر او را بهشت است .
( منبع : نامه ها و برنامه ها ـ ص ۲۶۸ و ۲۶۹ )



۱۱ـ حسن حال حُرّ
مناسبت نقل در اين مقام كلام سيد نعمت الله جزائرى شوشترى در كتاب انوار نعمانيه است :
عده اى از موثقين حكايت كرده اند كه : شاه اسماعيل وقتى بر بغداد دست يافت به مشهد حضرت امام حسين آمد و از برخى مردم شنيد كه به حر بن يزيد رياحى طعن مى زدند، وى به نزد قبر وى آمد و دستور داد كه نبش قبر وى نمايند، او را خوابيده به همان وضعى يافتند كه شهيد شده و ديدند بر سر وى دستمال بسته شده ، شاه اسماعيل - نور الله ضريحه - خواست آن دستمال را بردارد؛ زيرا در كتب سير و تواريخ نقل شده بود كه آن دستمال حسين عليه السلام است ، كه سر حر را در آن واقعه اى كه مجروح شد بست و بر همان هياءت دفن گرديده است ؛ وقتى آن دستمال را از سرش باز كردند، خون حر راه افتاد به طورى كه قبر از آن پر شد، وقتى آن دستمال را بر سر بستند، خون باز ايستاد وقتى دوباره آن را باز كردند خون راه افتاد، و هر چه خواستند به غير آن دستمال جلوى خون را بگيرند ممكن نشد. پس بر آنها حسن حال حر روشن شد، شاه فرمان داد كه بر قبر وى ساختمانى بسازند، و خادمى براى قبر وى برگمارند تا در آن خدمت كند.
( منبع : عيون مسائل نفس و شرح آن ـ ج ۲ ، ص ۴۰۷ )



۱۲ـ مرض خوره اندرونى در يزيد
آورده اند به نقل صحيح كه يزد را در آخر عمر مرضى پيش آمد كه آنرا خواره اندرونى گويند، كه روزى هزار بار آرزوى مرگ در دلش مى گذشت امام از كمان قهر قضا و قدر تير مرگش ميسر نمى گشت . ع : به مرگ خويش راضى گشتم و آن هم نمى بينم مى گفت .
روزى يكى از حكما يزيد را گفت كه هيچ مى دانى كه تو را مرض چيست و نيش و ريش درون را باعث كيست ؟ يزيد گفت : از كثرت نيش و در خبر دارم ، امام از حقيقت آن حال غافل و ناهوشيارم .فى الحال حكيم مقدار نخود موم انگبين را به رشته باريك بسته بدو داد، گفت : سر ريسمان را گرفته اين موم را فرو بر تا بر تا بر تو راز درونت از بيرون آشكار گردد و يزيد به قول حكيم موم را فرو برد و سر رشته را به دست نگاه داشت ، بعد از زمانى سر رشته را كشيده موم را بيرون آوردند دو عقرب سياه بر آن موم چسبيده بود از خلق او بيرون آمد.حكيم گفت : يا ابا الحكم دانستى كه ريش درونت به كدام نيش آراسته است و حجره تاريك ضميرات به زخم كدام جانور پيراسته ؟ گفت : آرى والله كه بدين ريش و بدين نيش گرفتارم . مدت مديد فريادها مى كرد تا بمرد. ع : اين است سزاى آن كه آتش عمل است . و هرگاه خواهند عقرب را از سوراخش بيرون آرند به همين دستور عمل بايد نمود كه در محبت موم آن شوم بى اختيار است ، و به دام چشم هايشان شهد مايل و گرفتار در صحراى دستپول و ششدر كودكان عرب جهت بازى طرب على الدوام با عقرب اين عمل مى نمايند كه بسيار مشاهده رفته .
( منبع : هزار و يك كلمه ـ ج ۲ ، ص ۳۴۱ و ۳۴۲ )


گردآوری : جناب آقای عباس عزیزی ـ كتاب شریف فضائل و سيره چهارده معصوم سلام الله علیهم اجمعین در آثار حضرت علامه حسن زاده آملی
بازنویسی و ویرایش : انجمن زینت هفت آسمان

Viewing all articles
Browse latest Browse all 744

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>